آرمان ملی: رفراندوم با انتخابات فرقی ندارد؛ حق مردم است
چهارشنبه 30 مرداد 1398 - 15:55:30
|
|
ایرانیان جهان - آرمان ملی: رفراندوم با انتخابات فرقی ندارد؛ حق مردم است ١٠٧ ٠ آرمان ملی / متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. جامعه ایرانی در حوزههای مختلف دارای مسائل و مشکلاتی است که گاه به سطح اختلاف مطالبات میان مردم و مسئولان میرسد. در این بین بسیاری اصل 59 قانون اساسی یعنی رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی را بهترین راه برای حل مسائل مورد اختلاف میدانند. گرچه از این اصل یکی دوبار در تاریخ جمهوری اسلامی استفاده شده، اما تاریخ نشان داده که این اصل قانون اساسی ظرفیت بسیار گستردهای در حل مسائل و مشکلات کشور در حوزههای مختلف دارد. البته اجرای این اصل قانون اساسی با موانع و دست اندازهایی نیز روبهروست، چرا که برخی جریانات هرگونه مراجعه به اصل 59 قانون اساسی را به مثابه به رای گذاشتن اصل نظام میدانند و با این گزاره اشتباه همواره راه را برای انجام همهپرسی در مسائل مختلف کشور میبندند. برای بررسی موانع پیش روی همهپرسی و انتخابات 98، «آرمان ملی» با محمدصادق جوادی حصار عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید. با توجه به مسائلی که در حوزههای مختلف جامعه وجود دارد عدهای معتقدند در مسائلی که محل اختلاف است به سمت و سوی رفراندوم و همهپرسی از مردم برویم. ارزیابی شما از پرداختن به بحث رفراندوم در جامعه چیست؟ رفراندوم امری قانونی است که در قانون اساسی نیز پیشبینی شده است. بنابر این اگر در مواقعی نیازهایی بهوجود آید و شرایط زمانی مقتضی این امر باشد و ما چارهای جز انجام رفراندوم از مردم نداشته باشیم این امر معقولترین و پسندیدهترین روش است. چرا که بالاخره روح قانون اساسی در اعمال حاکمیت مردم است. اصل 57 قانون اساسی میگوید که حاکمیت مطلق در جهان از آن خداست و او انسان را بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش مسلط کرده و هیچکس حق ندارد که این اختیار را از وی سلب کند. برای اجرای این مساله نیز باید از طریق قوای پیشبینی شده در قانون اساسی بر مردم اعمال حاکمیت شود. البته متاسفانه سالهاست که عدهای در کشور دچار خود نظامپنداری شده و فکر میکنند که نظر آنها نظر حاکمیت است. در صورتی که نگاه نظام نگاه مردم است و قانون اساسی نیز بر نگاه مردم تاکید دارد، اما عدهای میخواهند به جای مردم تصمیم بگیرند. اکنون دغدغه عدهای این است که اگر برخی موضوعات بهنظرسنجی عمومی گذاشته شود و افکار عمومی نسبت به آن قضاوت کند ممکن است که رأی و نظر آنها رأی نیاورد. در حالی که در صورت وقوع چنین حالتی هویت و بنیان از پیش ساخته آنها مخدوش و تضعیف خواهد شد. از این جهت است که همواره مقابل برگزاری رفراندوم مقاومت میکنند و میگویند نیازی به رفراندوم نیست. این در حالی است که قانون اساسی بهصورت شفاف میگوید در بسیاری از مسائل باید به رای و نظر مردم احترام گذاشت و از آنها کسب نظر کرد. بهعنوان مثال این جریانات خود نظامپندار معتقدند که در بحث پیمان دریایی بینالمللی مثل خزر یا رابطه با آمریکا اگر مساله به افکار عمومی سپرده شود آنها تابع هیجات و احساسات نظر میدهند که این نظر به مصلحت کشور نیست، اما زمانی که پرسیده میشود چه باید کرد میگویند ما باید تشخیص دهیم که این امر به رفراندوم گذاشته شود یا نه که این همان نگاهی است که مشکلاتی ایجاد میکند. یعنی آنچه در قانون پیشبینی شده، اما در مغایرت با روح کلی قانون قرار میگیرد. روح کلی قانون اساسی میگوید اعمال نظر ملی یا حاکمیت ملی باید از طریق رفراندوم صورت گیرد در صورتی که این عده معتقدند اگر اجازه تصمیمگیری به مردم بدهیم ممکن است اشتباه کنند. باید گفت؛ اگر مردم تصمیم بگیرند و اشتباه کنند بهتر میتوانند به جبران خطای خود بپردازند تا اینکه یک جمعی به جای مردم تصمیم بگیرند و اختیار قانونی مردم در امر تصمیمسازی و تصمیمگیری را از آنها سلب کنند. بهنظر من این مساله مهمی در رفراندوم است. موضوعات زیادی داریم که میتوانیم به رفراندوم بگذاریم چون اختلافات در کشور پیرامون این موضوعات بنیادین و اساسی شده است. لذا تصور میکنم باید بپذیریم که رفراندوم امری منطقی، عقلانی، انسانی و جزء حقوق لاینفک شهروندان است. مساله رفراندوم بیشتر در فضای باز سیاسی دوره اصلاحات و دولت فعلی مطرح شده، اما هنوز به مرحله اجرا نرسیده است، موانع عدم اجرا و تحقق این اصل مغفول مانده قانون اساسی را چه میدانید؟ من معتقدم یکی از دلایل این عدم تحقق این است که هرچه جلوتر آمدیم متاسفانه اختلاف نظر عمیقتر و شدیدتر شده است. بهنحوی که در حال حاضر عدهای مساله را به جایی رساندند که اگر به مردم باشد به آنچه ما میخواهیم رای نمیدهند و این مایه تضعیف حاکمیت میشود در صورتی که این رویکرد غلط ناشی از پدیده خود نظامپنداری است. عدهای فکر میکنند که اگر خودشان نباشند نظام نیست؛ که رویکرد بسیار ناپسندی است. کما اینکه در این سالها عدهای آمده و رفتند و نظام سرجایش است و تغییری نکرده است. در نظام جمهوری اسلامی هیچکس از امام خمینی(ره) مستحقتر برای چنین ادعایی نبوده، اما خود امام(ره) نیز قانون اساسی را به رفراندوم گذاشت و گفت که مردم میتوانند رأی دهند یا رأی ندهند. حال این مساله میتواند در حوزههای دیگر اتفاق بیفتد و موضوعات مشخصی به رفراندوم گذاشته شود. مثلا در مورد شیوه اعمال نظر در مساله پوشش؛ نگاه متعارف مورد قبول عامه مردم را بپذیریم یا نگاه گروهی را ارجح حجاب بدانیم؟ در این راستا شاید نظر برخی صاحبنظران با توده مردم مسلمان تفاوت داشته باشد، اما اگر مساله اگر به رفراندوم گذاشته شود مسئولان میتوانند بگویند که چون ما کشور مسلمانی هستیم و مبتنی بر رأی و نظر مردم اعمال قانون میکنیم وقتی توده مردم مسلمان این مساله را میخواهند از آن تبعیت خواهیم کرد. البته این مورد خاصی است که نیاز به اندیشه و فکر بیشتر دارد. موارد دیگری نیز مثل مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وجود دارد که در همه آنها میتواند همهپرسی شکل گیرد. این اصل قانون اساسی حتی در موارد قانونی نیز میتواند کاربرد داشته باشد. برخی قوانین مثل مسائل مربوط به نظارتها، شأنیت قانون اساسی ندارد و صرفا مثل سایر قوانین موضوعه است که هرکدام تا به حال چند مرتبه عوض شدهاند. قوانین مجمع تشخیص در مورد شیوه مشارکتپذیری میتواند مصداقی برای تغییرپذیری قانون باشد. قوانین وحی منزل نیستند و تابع شرایط نوشته شدند و با تغییر شرایط قوانین نیز میتوانند تغییر کنند البته باید یادآور شوم اینکه اگر مساله رفراندوم را به دو سه موضع خاص و کوچک محدود کنیم جفای به اصل قضیه است و باید این مساله را فراتر ببینیم. رفراندوم جزء حقوق ملت است و تفاوتی نمیکند کدام دولت بر سرکار باشد و مخالف یا موافق مردم عمل کند. نمیتوان این معنا که رفراندوم یک حق ملی است را نادیده انگاشت و مردم باید بتوانند از این حق خود استفاده کنند. لذا بر این مساله تاکید میکنم که رفراندوم مثل انتخابات یک حق عمومی است واگر مردم به جایی رسیدند که باید این حق را اعمال کنند دولت و مجلس موظف به انجام این کار هستند. اینگونه نیست که بگویند ما تشخیص نمیدهیم. اگر واقعا مردم به جایی رسیدند و احساس کردند که امرشان باید با رفراندوم پیش رود این جزء حقوق مردم است و باید اعمال گردد. بسیار مطرح میشود که مردم در رفراندوم و انجام آن مهمترین نقش را ایفا میکنند، اما این مساله بیشتر جنبه تشریفاتی و تزئینی داشته تا جنبه عملی؛ اساسا این مساله چه میزان در جامعه و افکار عمومی به باور پذیری رسیده است؟ بهنظر من تا مردم به این مسائل باور نداشته باشند اتفاقی نمیافتد. اتفاقا برخی دوست دارند این باور در جامعه باشد که مردم نمیتوانند از حقوق قانونی خود استفاده کنند تا آنها کار خود را انجام دهند. این مردم هستند که باید بپذیرند این مطالبه و حق آنهاست که باید از دولت و حکومت بخواهند که این اعمال حق صورت بگیرد. اگر نه مادامی که خود مردم به این مساله باور نداشته باشند کسی برایشان تلاشی نخواهد کرد. اخیرا رئیس دولت اصلاحات انتقاداتی را نسبت به عملکرد دولت و فراکسیون امید مطرح کرده که با واکنشهای متفاوتی روبهرو بوده؛ برخی معتقدند که این مواضع بسیار دیر اتخاذ شده و برخی دیگر انگ انتخاباتیبودن در راستای بازیابی سرمایه اجتماعی بدان میزنند ارزیابی شما چگونه است؟ من معتقدم که این اصلا امر بدی نیست؛ اتفاقا هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. جامعه مدنی، احزاب و گروههای سیاسی و اجتماعی طی این دوره انتقادات مختلفی را روانه دولت و مجلس کردند و اینگونه نبوده که همه ساکت باشند. رئیس دولت اصلاحات نیز همواره این انتقادات را شنیده، دیده و مخالفتی با آن انتقادات نداشته است. لزومی ندارد که رئیس دولت اصلاحات پیش از همه سخن بگوید و راه سخن گفتن و نقد کردن را بر دیگر جریانهای سیاسی موجود ببندد. اتفاقا رئیس دولت اصلاحات در لحظهای میتواند سخن بگوید که بیشترین نیاز به این سخن گفتن احساس شود نه اینکه همواره نیاز به این سخن گفتن باشد. لذا من معتقدم رئیس دولت اصلاحات بسیار بهنگام عمل کرده و سخن گفت. با این انتقادات صریح و شفاف اکنون فرصتی برای دولت و فراکسیون امید ایجاد شده تا خود را بازسازی و بازنگری کنند. اگر جایی غفلت و خطایی بوده درصدد جبران بر آیند و خود را مهیای انتخابات آینده کنند. این طبیعی است که رئیس دولت اصلاحات در آستانه انتخابات سخن بگوید و نباید از آن استنباط منفی کرد. انتقادات دیگران نسبت به دولت و مجلس که پیش از این بارها مطرح شده و با سکوت رئیس دولت اصلاحات نیز همراه شده نیز میتواند سخن رئیس دولت اصلاحات تلقی شود و اینگونه نیست که ایشان همواره خود سخن بگوید. اساسا این نوع انتقادات به عملکردها و گفتوگوی اقناعی با مردم برای حضور در انتخابات چه میزان در رویکرد آنها نسبت به اصلاحطلبان تغییر ایجاد میکند و آنها را برای شرکت در انتخابات مجاب خواهد کرد؟ مردم مثل احزاب، جمعیتها و گروهها نیستند که در طول این بازه زمانی بین دو انتخابات خود را درگیر موضوعات کنند. مردم در فصل انتخابات و امتحانات انتخاباتی به کارنامهها رسیدگی میکنند. بهنظر من در شش ماه مانده به انتخابات است که کارنامهها بررسی میشود. دفاعیات و عملیات انتخاباتی در این شش ماه است که مردم را نسبت به عملکرد بد یا خوب جریانات سیاسی متقاعد میکند. لذا من معتقدم که بهترین زمان برای ورود به این ساحتها فضاهای نزدیک به انتخابات است. برای همین است که در طول این 40 سال میبینیم همه گروهها نزدیک به انتخابات فعال میشوند. البته این فقط در ایران نیست و در تمام دنیا روال بدین گونه است. اینگونه نیست که گفته شود چون ما از قبل صحبت یا انتقادی را مطرح نکردیم اکنون نیز سخن نمیگوییم؛ بلکه طبیعتا در آستانه انتخابات بیشتر صحبت میکنند. برخی معتقدند با توجه به عملکرد جریانات سیاسی و دولت مردم دیدگاه مثبت و خوبی نسبت به احزاب و جریانات سیاسی ندارند و بهدنبال جریان سوم میگردند چه میزان با این گزاره موافقید؟ من بدین قضیه چندان باوری ندارم، چراکه اقبال یا عدم اقبال مردم به جریانات سیاسی در آستانه انتخابات مشخص میشود. اگر مردم به جریانات و احزاب سیاسی باور ندارند چرا تمام احزاب و گروههای مخالف اصلاحطلبان اکنون فعالند؟ پس اینگونه نیست که مردم باوری به جریانات سیاسی ندارند. شاید بتوان اینگونه گفت که مردم نسبت به برخی عملکردهای جریانات سیاسی نقد و نظری دارند که قابل رفع است. البته نباید از یاد برد برخی ضعف عملکردها در جریان اصلاحات ریشههای بیرونی دارد که نمیتوان اصلاحطلبان را مقصر دانست. مثلا در قضیه انتخابات، عدم تایید صلاحیت اصلاحطلبان شاخص باعث میشود که آنها نتوانند از تمام ظرفیت خود برای حضور در مجلس، تصمیمگیری در مسائل کشور و حل مسائل مردم استفاده کنند. این در حالی است که اگر رقابت دو قطبی شود و اکثریت اصلاحطلبان با اصولگرایان به رقابت بپردازند مطمئنا برد با اصلاحطلبان است. اتفاقا یکی از مکانیزمهایی که جریان رقیب استفاده میکند این است که در زمان انتخابات جریانهای حامی اصلاحطلبان را از انتخابات ناامید و جریانهای حامی خود را امیدوار کنند. همین رویکرد است که باعث میشود آنها مردم را نسبت به انتخابات فضای عمومی کشور و عملکرد جریان رقیب ناامید کنند. بسیار مطرح میشود که اصلاحطلبان برای حضور حداکثری در انتخابات باید از هم اکنون با برخی نهادهای قدرت مذاکراتی را آغاز کنند؛ با توجه به پیشینهای که از انتخابات قبلی مدنظر است این مذاکرات موثر واقع خواهد شد یا تاثیری نخواهد داشت؟ اصلاحطلبان به تاثیرگذاربودن مذاکره با شورای نگهبان و سایر نهادها بسیار امیدوارند. چرا که اگر تاثیری نداشته باشد دست به چنین اقدامی نمیزنند. یعنی آنها با امید به تاثیرگذاری به مذاکره میپردازند. البته عدهای هستند که معتقدند اگر با مسئولان تعامل بیشتری داشته باشیم میتوانیم تاثیرگذار باشیم. گرچه انتقاداتی نیز به این رویکرد وارد است که این عده بر سر حداقلهایی با مسئولان لابی میکنند و به تفاهم میرسند، اما برای اینکه بتوانند در قدرت بمانند مطالبات حداکثری مردم را نادیده میگیرند. لذا برای اینکه این ایراد برطرف شود باید سطح مطالبات مردم از احزاب و گروهها افزایش پیدا کند. مردم ما خود حزبی عمل نمیکنند، اما در آستانه انتخابات از احزاب توقع دارند. از دیدگاه شما کدام رویکرد اصلاحطلبان را به سوی موفقیت در انتخابات مجلس در اسفندماه رهنمون خواهد ساخت؟ من معتقدم اصلاحطلبان باید با مردم صحبت کنند و به هر نحوی آنها را برای رای دادن قانع کنند. بهترین روش این است که به مردم بگویند ما تلاش خود را انجام دادیم و ایرادات موجود را نیز میپذیریم. یعنی میپذیریم که در برخی حوزهها درست عمل نکردیم و میشد بهتر عمل کنیم. میپذیریم که در برخی موارد اگر به موقع عمل میکردیم خیلی بهتر بود، اما به هر صورت این عملکردها را نیز داشتیم. من فکر میکنم مردم با احزاب و جریانات مردمی مشکلی ندارند و شاید صرفا انتقاداتی داشته باشند که باید این انتقادات را شنید و پاسخ گفت.
http://www.ilandnews.ir/fa/News/84812/آرمان-ملی--رفراندوم-با-انتخابات-فرقی-ندارد؛-حق-مردم-است
|