بزرگنمايي:
عاطفه آقايي، محقق اين طرح با اشاره به افزايش چشمگير زنان مبتلا به ويروس HIV
و کاهش سن ابتلا به اين ويروس در کشور گفت: علاوه بر آن به دليل تغيير راه
انتقال از تزريق به سمت روابط جنسي و شيوع بيماريهاي مقاربتي، افزايش
روابط جنسي پيش از ازدواج در ايران، جواني جمعيت و گسترش روابط جنسي پرخطر
در اين سنين موجب افزايش موج سوم ابتلا به ايدز (ازطريق روابط جنسي) شده
است؛ به طوري که طبق گفته دکتر مينو محرز رييس مرکز تحقيقات ايدز، 99 درصد
بيماران جديدي که در تهران به اين مرکز مراجعه کردهاند از طريق روابط
جنسي به ويروس ايدز مبتلا شدهاند.
وي با بيان اينکه اين بيماري زندگي بيماران مبتلا به ايدز را
دستخوش تحول کرده است، يادآور شد: اين امر موجب شده تا بيماران مبتلا از
اجتماع طرد شوند؛ به گونهاي که مثلا اين بيماري در جامعه آمريکايي بيشتر
به عنوان «سرطان همجنسگرايان» نامگذاري شده است.
آقايي به رويکرد رسانهها نسبت به اين بيماري اشاره کرد و
ادامه داد: رسانهها با تکيه بر قدرت ارتباطيشان معناي خاصي از اين بيماري
را برجسته ميکنند. اين قدرت ارتباطي ميتواند موجب ارتقاي سلامت بيماران
مبتلا به ايدز از طريق «انگزدايي» از اين بيماري و کمک به پذيرش اين
بيماران در جامعه شود يا اينکه بر عکس عمل کند و با زدن برچسب و داغ ننگ به
اين بيماران به سلامت رواني و اجتماعي اين بيماران آسيب بزند.
محقق طرح با بيان اينکه نمايش بيماري ايدز در رسانههاي ايران
در نوع رابطه شکل گرفته بين اين بيماران و جامعه نقش دارد، خاطر نشان کرد:
اين موضوع با گفتمانها و برساختهاي مفهومي از اين بيماري در
رسانههاي ايران مرتبط است به گونهاي که اگر برساخت گفتماني از اين بيماري
منفي باشد مثلا بيمار ايدز را يک گناهکار نشان دهد، اين تصوير بر سلامت
اين بيماران، نحوه برخورد اجتماعي با آنان و فرايندهاي درمان بيماران تاثير
منفي دارد.
وي رسانهها را عامل تغيير در الگوهاي ارتباطي مخاطبان توصيف
کرد و يادآور شد: چراکه مخاطبان در واقع در يک فضاي آموزشي قرار ميگيرند و
نحوه انديشه و برخورد آنها با موضوع بيماري ايدز تغيير ميکند، به همين
دليل رسانهها ميتوانند موجب تغييراتي در فضاي ارتباطي جامعه شده و عاملي
براي تغيير در جهت بهبود سلامت جسمي و اجتماعي اين بيماران باشند.
آقايي با تاکيد بر اينکه رسانهها ميتوانند موجب انگ زدايي
از اين بيماران شوند، اضافه کرد: بر اين اساس مطالعاتي را با عنوان
«بازنمايي بيماران مبتلا به ايدز در سينما و تلويزيون ايران» در دانشگاه
تهران اجرايي کرديم که در آن نحوه بازنمايي بيماري ايدز در رسانهها مورد
بررسي قرار گرفت.
اين محقق ادامه داد: اين مطالعات نشان داد که در مقايسه با
سينماي جهان تنها تعداد اندکي از فيلمهاي سينماي ايران به موضوع بيماري
ايدز پرداخته است که اين امر نشان ميدهد سياست کلي نسبت به اين بيماري
سکوت و طرد است، از اين رو به باور ما در چنين وضعيتي «سينما» در ايران
نميتواند نقش چنداني در بهبود وضعيت اجتماعي و ارتقاي سلامت اين بيماران
داشته باشد.
وي با اشاره به بررسي کيفي و محتوايي برنامههاي صدا و سيما
در اين مطالعات، توضيح داد: در ابتداي ورود بيماري ايدز به ايران اين
بيماري به عنوان يک بيماري غربي که متعلق به همجنسگرايان غربي است، در اين
برنامهها معرفي شد؛ از اين رو اين بيماران به عنوان افراد «غربزده»
بازنمايي ميشدند.
به گفته وي به اين معنا که کساني در ايران به اين بيماري
مبتلا ميشدند که يا به غرب رفته بودند يا اين بيماري را از آنجا با خود
سوغات ميآوردند، ضمن آنکه در يک گفتمان حاشيهاي نيز بيماران بودند که با
خون آلوده غربي به اين بيماري مبتلا ميشدند، اما مساله اصلي اين بود که
اين بيماري با غرب پيوند داشت.
وي يادآور شد: با گذشت زمان و بالا رفتن آمار بيماران مبتلا
به ايدز در ايران، ديگر اين بيماري با مرکزيت غربزده معرفي نشد و اين
بيماران به عنوان افراد گناهکاري معرفي شدند که مرتکب به گناه شده بودند و
اگر خودشان قوانين مدني يا شرعي را رعايت ميکردند، به اين بيماري مبتلا
نميشدند.
آقايي با بيان اينکه در اين گفتمان اين بيماران عامل شيطان
معرفي ميشوند که حتي قصد دارند ديگران را نيز آلوده کنند، اظهار کرد: اين
گناهکاراني که بايد از جامعه حذف شوند، ولي به تدريج و به خصوص با
فعاليتهاي گروههاي مدني و متخصصين آگاه اين گفتمان به چالش کشيده ميشود و
حتي در سينماي ايران با فيلمهايي روبرو هستيم که اين چالش را به نمايش
ميگذارند.
وي ادامه داد: اين بار هر چند گفتمان گناهکار بودن اين
بيماران غالب است؛ اما اين گفتمان قرباني بودن اين بيماران است که با
نشانههايي به خصوص در سينما مخاطب را با خود همراه ميکند. البته آنچه در
اين اواخر شاهدش هستيم، نشانههايي از ظهور گفتمانهايي هستيم که اين
بيماران را افراد «خاکستري» و نه شيطاني سياه در برابر فرشتهاي سپيد
بازنمايي ميکند. حتي در اين اواخر فيلمهايي به چشم ميخورد که اين
بيماران را با دال مرکزي ساختارشکنان جامعه و حتي گاه مصلحان اجتماعي
شکستخورده نشان ميدهند.
اين محقق در عين حال با تاکيد بر ضرورت پرداختن به وضعيت
اجتماعي اين بيماران در رسانهها، خاطرنشان کرد: بر اساس نتايج به دست
آمده از اين تحقيق، برساخت بيماري ايدز يا «اختراع ايدز» ميتواند موجب شود
که بيماران از حقوق درماني، اجتماعي و اقتصادي خود محروم شوند. براي مثال
ميتوان به شرايط سخت اقتصادي و ضعف مالي حاکم بر زندگي اين بيماران اشاره
کرد.
به گفته وي برخي از بيماران از طرف خانواده و نزديکان خود طرد
شده و حمايتهاي عاطفي و اقتصادي آنها را از دست دادهاند و بسياري از اين
بيماران نگران تامين اقتصادي، از دست دادن شغل، ترس از افشاي بيماري و از
دست دادن دوستان و اطرافيان خود هستند. تمامي اين موارد نشان ميدهد مطالعه
بيماري ايدز در ابعاد مختلف فرهنگي، اجتماعي، رسانهاي و اقتصادي همچنان
در اولويتهاي مطالعاتي اقشار دانشگاهي ايران قرار دارد.
آقايي همچنين يادآور شد: اين تحقيق همچنين نشان ميدهد
بازنمايي بيماران ايدز در سينما و تلويزيون بيش از آنکه به انگزدايي از
اين بيماران کمک کند، گفتمان انگزني را تقويت کرده است.